سلام . من قرار شد برنامه ای که توی پارت قبل رو قرار دادم رو ادامه بدم و هر روز از کتابایی که خوندم مطلب بزارم .
من دیشب و امروز بدرخش رو خوندم و آماده ام برای به اشتراک گذاشتن این کتاب خیلی خوب .
1_ قبل هر کاری اینارو بدون چون اینا اصول هرجا و هر زمانی ان !
همه مون میدونیم که آدمهایی با عملکرد بهتر یه سری کار و عادت دارن به طور خلاصه . چندتا از اونا که مهم هستن و خلاصه و خیلی نیاز به اراده قوی ای برای انجام دادن هم ندارن فقط باید فراموشش نکرد . اناری میگه اینا اون چندتان :
یادگیری رو به صورت یه چالش لذت بخش ببین ! : خیلی خلاصه یعنی اینکه انقدرر اون کاری که قراره انجامش بدی رو ب رای خودت بزرگش نکن که بعدش مثل یه وظیفه سخت و رنج آور باشه . به چشم یه چلنج ! یه چالش ! یه مسیر که قراره توش عوض بشی و یه ریسک لذت بخش بکنی ! اینجوری نگاش کن . در واقع تفسیرت رو از یادگیری عوض کن ! اینم بگم که خیلی وقتا دست خودمون نبوده همش بهمون از سمت مدرسه و جامعه و حتی خودمون اینطوری القا شده که آره قراره کلییی سختی بکشی قراره همش زجر بکشی و باید این وظیفه رو انجام بدی . وظیفته که رنج بکشی و تحمل کنی بعدشم هیچ کی نپرسید حداقل من از خودم نپرسیدم که چرا باید اصلا فکر کنم موفقیت و یادگیری درد داره ؟ و چرا باید این رنج انقد منفی تو ذهن من باشه ؟؟؟؟ اینطور نیست ! این افکار مسمومه ! چون میخوان همه موفق نشن چون میخوان آدمارو محدود کنن پس ازهمون اول ضعیفشون میکنن ایده خوبیه ! یه باور محدود کننده عالییی که تو ضربه اول کارتو میسازه ! نه من قبول ندارم . اصلا کی گفته همه قراره موفق شن ؟ کی گفته قراره همه چی درست شه ؟ من خودم پیش بینی میکردم این چالش خودشناسی جواب نده ! طول بکشه و وقتمو بگیره . ولی خب دیدم من بهش نیاز دارم حتی اگه یخرده باشه حتی اگه موفق نشم حتی اگه نتونم . ولی من واقعا دوست داشتم خودخمو بسنجم . برا همین اسمشو گذاشتم چالش ! واقعا چالشه برام . ولی موضوع اینه که با اینکه ممکنه موفق نشم باید تلاشمو بکنم . باید ببینم آخرش چی میشه ؟ ضعف هام کجا بود ؟ برا همینه که میگم ما آدما محدود شدیم ! با چیزایی مثل شکست و ترس . من یه چالش حساب شده که سر جا و مکان خودش و با اشتیاق داره پیش میره رو ترجیح میدم به نسخه قبلی خودم که ترسو و احمق بود و نمیدونست الان چرا حس بدبختی داره چون فقط خودشناسیش ضعیف بود ! این من نیستم .
2_با ذهن باز با محتوای آموزشی برخورد کنید
مثل همین الان ! داری پستارو میخونی و کلا مخالف من و حرفامو و هرچی اینجا نوشته هستی . درسته ! اینارو همشو از خودم مینویسم با یخرده تحقیق بین نوشتنام و بیشتر دارم با تجربه و آزمون و خطا یادمیگیرم . ولییی اگه همش مزخرفه حالا که اینجایی و داری میخونیش مخالفش نباش در وهله اول ! بلکه همشو یادبگیر . چیزایی رو که ممکنه به دردت بخوره رو از تو مطلب بردار و درمورد مخالفت یا موافقت بعدا تصمیم بگیر ! اگه غیر این باشه داریم با ذهن بسته اینارو یاد میگیریم و اینطوری نمیتونیم از مطلب استفاده کنیم چون اطلاعات رو فیلتر کردیم . البته این موضوع برای کتاب خوبی مثل بدرخش صادقه نه وبلاگ من که خرده مطلب میزارم و اونم با تست کردن پیش میره ... صرفا یه مثال بود .
3_ تکلیفها را نجام بدهید
توی کتاب کلی تمرین داره و منم بخشی اش رو اینجا میزارم . اناری میگه همیشه تکلیفهارو انجام بدین . خیلی تاکید کرده . و واقعا هم باهاش موافقم . خیلی از ماها توهم یادگیری داریم این یکی دوما تا تمرین نکنیم که یاد نمیگیریم ! خود من این چالش رو برای یادگیری هم شروع کردم . چون با نوشتن دوباره بهتر یادمیگیرم . تقریبا داره جواب میده برام ولی هنوز عادت نکردم
4_ صبور باشید
هیچ قرصی نیست که تو لحظه اثر کنه و تمام درد و رنجت رو ازت بگیره . موفقیت زمان میبره و باید وقت بزاری و تلاش کنی . ذهن ما ، با تکرار و زمان هست که یاد میگیره . اصن این یه قانونه ! ذات طبیعت اینه . تمام تغیرات زمان بر هستن . مثل روند پیری ! مثل تکامل جهان ! مثل تمام پدیده های دور و برتون . و خب یه چیز دیگه ، شاید نا امید کننده باشه ولی من فهمیدم که موفقیت هیچ تضمینی نداره . میدونین منظورم اینه که گاهی واقعا ممکنه نشه و همه چیز به سادگی حرفی که آدم های موفق و رسانه ها میزنن نیست باید بدونیم ممکنه کاملا شکست بخوریم و هیچ وقت نشه ! ولی نتیجه ای که از این حرف میگیریم این باید باشه : تلاش خودمونو بکنیم و به شکست وبرد بسنده نکنیم . خود اناری تو کتاب درموررد سطح هفتم اگاهی حرف میزنه و میگه که برد وباخت توهمی بیش نیست . تمام اینارو خودانسان برای خودش تعریف کرده و همه اینا قضاوتی بیش نیست . کاری به درستی و غلط بودن این ندارم ولی اگه تلاش کنیم و این دیدگاه رو داشته باشیم خیلی بهتر از حالتی هست که خودمون رو ناکام و بدبخت متصور بشیم .
5_ ایده آل گر نباشید
منتظر نباشید تا تمام کتاب رو بخونید بعد شروع کنید ! هیچ وقت شروع ایده آلمون نمیاد ! ما باید از همین الان شروع کنیم و تمام چیزهایی که یادگرفتیم رو اجرا کنیم همین الان ! و دقیقا این نقطه ضعف منه ! اناری میگه کسی که کمالگراس و دنبال بهترینه و تا اون موقع نیاد کاری انجام نمیده و راضی نمیشه در واقع ترسوعه ! میترسه اشتباه کنه و شروع کنه و شکست بخوره . پس هیچ چیزی به عنوان کمالگرایی وجود نداره این یه توهمه .
حالا که قوانین بنیادی رو فهمیدیم بریم تو متن اصلی کتاب !
درس اول : رمز گشایی
انیشتین : هیچ مشکلی رو با همون سطح آگاهی که ایجادش کردیم نمیتونیم حل کنیم .
تا حالا فکرکردین چرا واکنش های مردم اینقدر متفاوته ؟ چرا من موقع تجزیه و تحلیل یه اطلاعات عصبانی میشم و پرخاشگر و همون اتفاق درنظر دوستم فقط یه اتفاق بی اهمیته ! و در نهایت اعصاب من به هم میریزه و دوستم خیلی کمتر از من !
چرا ؟؟؟ دلیلش اینه : فکر => احساس => اقدام ، عملکرد
یعنی به زبان ساده فکر دوستم ، سیم پیچی مغزش و در نهایت احساسی که بهش دست میده و عملکردش با من متفاوته !
و حالا اگه بخوام بیشتر و دقیق تر بررسیش کنم که هم فکر من و هم تفسیر من از اطلاعات بیرون از من توش بگنجه ! به این میرسم : الگوی اتاتا
اطلاعاتی را دریافت می کنیم => اون اطلاعات رو تفسیر می کنیم => اون تفسیر احساس خاصی به ما ما میده => براساس اون احساس و تفسیر تصمیم گیری میکنیم => براساس اون تفسیر اقدام میکنیم
پس همش همینجاست ! خلاقیتتون رو به کار بگیرید و از این الگوی بالا برای هراتفاقیییییی تو زندگیتون استفاده کنید : در واقع با این الگو نصف خودشناسی رو درمورد خودم اجرا کردم !
دلیل رفتار اطرافیانت رو نمیفهمی ؟ این الگو تا حدی کمک میکنه ! خیلی وقتا ناخودآگاه کاری میکنی و حس بدی داری و نمیدونی ! ولی وقتی سرنخ رو بگیری میرسی به اون فکر و تفسیرت ! که باعث حال بدت شده !
یه جورایی مثل رمزگشایی میمونه انگار تمام اتفاقات اطرافت رو میتونی با این رمز گشایی کنی . شبیه کارتونای بچگی که یه نفر بود نابغه بود و استاد رمزنگاری کردن :D
تکلیف : هر روز تحلیل الگوی اتاتا از خودتون و اتفاقای اطرافت رو انجام بده . و تمرین کن تا ملکه ذهنت بشه .
درس دوم : آنابولیک یا کاتابولیک مسئله ....
خب آنابولیک یا کاتابولیک ؟ خلاصه بگم آنابولیک یعنی التیام بخش ، سازنده ، مثبت ! کاتابولیک یعنی فروپاشنده ، منفی ، استرس زا
حالا موضوع اینه این الگوی اتاتا که گفتیم از کدوم نوع بالاست ؟؟؟؟ یعنی حالا که شناسایی کردیم دلیل پشت کارا چی بوده حالا بیایم بفهمیم فکر مااااا و رفتار ماااا و عملکرد مااا و احساس مااا ازکدوم نوعه ؟؟
هرچقدر ما واکنش هامون و تحلیل هامون انابولیک تر باشه نتایج بهتری هم می گیریم ! به طور خلاصه .
پس حالا وظیفمون اینه نوع واکنش هامونو مشخص کنیم و اگه کاتابولیک و منفی بود عوضش کنیم .
تکلیف : الگوی اتاتا که توی بخش قبل باهاش تمرین کردید رو حالا براش نوع مشخص کنید و یادداشت کنید و سعی کنید تغیبرش بدید .
درس سوم : سطوح آگاهی
ما انسانها یه بینش ، یه فاز و یه جوی داریم که بهش میگن آگاهی ! یعنی فاز روحی و روانی ما در کل باعث یه سری نتیجه ها و رفتارها میشه که ما اسمش رو میزاریم سطح آگاهی ! ما توی دنیاهای مختلفی زندگی میکنیم بااین حساب . بعضی وقتها اصن نمیتونیم درک کنیم یه نفر چرا داره اینجوری متفاوت از شیوه معمول زندگی ما واطرافیانمون عمل میکنه ؟ اصن درکش نمیکنیم . فازش فرق داره . این بخاطر اون بینشی هست که اون فرد به زندگی داره . بعضی هاشون عجیب غریبن ، بعضی ها ترسناک ، بعضی ها موفق تر ، بعضی ها دیوونه تر
ما هفت سطح آگاهی داریم . که اونا هم دوباره به دو نوع کاتابولیک و آنابولیک تقسیم میشن و بازم بگم سطوح پایین تر و کاتابولیک تر همونایی هستن که ما باید عوضش کنیم و اشتباهن !
سطح 1 : قربانی ( فکر) => بی انگیزگی و بی انرژی بودن ( احساس ) => اقدام نکردن (رفتار)
سطح 2 : دعوا و مقابله ( فکر)=> عصبانی و شاکی بودن (احساس) => مخالفت و دعوا ، گرفتن انتقام (رفتار)
سطح 3 : مسئولیت پذیری درمورد زندگی خودمون ( فکر) =>بخشایش و توجیه مثبت و سازنده ازاتفاقات (احساس )=> همکاری با بقیه و شرایط برای رسیدن به هدفام و گاهی به بازی گرفتن دیگران ( رفتار)
سطح 4 : نگرانی برای بقیه ( فکر) = > دلسوزی و عشق ( احساس ) => خدمت رسانی به بقیه ، کمک کردن و اولویت اول کمک به دیگران ( رفتار)
سطح 5 : آشتی با شرایط ، تحمل و قضاوت نکردن . دنبال فرصت در دل مشکلات ( فکر) =>آرامش و مثبت اندیشی (احساس ) => پذیرش شرایط و موقعیت ها و دنبال راه حل ( رفتار)
سطح 6 : وحدت و خرد و نبودن قضاوت چون از خودمون فراتر میریم ( فکر) => شادی و سرزندگی چون هیچ رویدادی رو مشکل قلمداد نمیکنیم ( احساس) => خرد و دانایی درفهمیدن سرنوشت و اعتقاد به حکمت ( رفتار)
سطح 7 : نبود هیچ قضاوتی ! (فکر) => شوق و خوشحالی بی نهایت ( احساس) => خلق کردن (رفتار)
درس سوم : بلوکهای ذهنی
ما میریم به سطوح منفی و کاتابولیک بیشتر به این دلایل زیر . پس اگه اینارو بشناسیم و کنترل کنیم . بخش زیادیش حل میشه .
باورهای محدود کننده : از جامعه ، رسم رسوم غلط ، فکر اشتباه خودمون ، تجربه ، آموزش بهمون منتقل شده . باید اینارو به چالش بکشیم و سعی کنیم براشون مثال نقض پیدا کنیم و ثابت کنیم اشتباهن .
مفروضات ذهنی : یه بار تجربه اش کردیم و اونو به کل زندگیمون تعمیم دادیم ! چه لزومی هست دوباره اینطور بشه ؟ با منطق ردش میکنیم . اگه ما همون آدم قبلی نیستیم پس دلیلی نداره ! اگه هنوز درس نگرفتیم برگردیم عقب و ازش یادبگیریم به جای قبول شکست !
تفسیر : این دقیقا منه ! چون امروز حوصله نداشت و خوب جوابمو نداد پس مشکل داره با من . چون قیافش بی حال و خسته اس پس نچسبه . چون اینو گفت پس حتما منظورش همین بوده ! بپرسیم از خودمون از کجا مطمئنیم ؟ اصلا طرفو میشناسیم یا دفعه اوله تازه دیدیمش . دلیل دیگه رفتارش چی میتون باشه یعنی ؟
ترس : ترس از شکست ! ترس از ضرر ! ترس از موفقیت ! ترس از حرف مردم ! ترس ازدشواری مسیر و صدای منتقد درون ( گرملین ) که عزت نفس شمارو میگیره ! اینا همه دربسیاری از موارد اشتباه و قابل تغیره .
بلوکهای بیرونی : وضع جامعه ! وضع مالی خودمون ! وضع فیزیکی! کمبود مهارت و امکانات !
همش درسته ! ولی اینارو نمیتونیم عوض کنیم ! با نشستن و قبول شکست وضعیت فرقی نمیکنه بازم همونه . پس پاسخ ما شاید باید عوض بشه به این مشکلا .
این فصل اول بود . فصل بعدیتوی پست بعدی ...